- غزا کردن
جنگ کردن با کافران در راه خدا
معنی غزا کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- غزا کردن (دَ بَ دَ)
جنگ کردن با دشمنان دین. جنگ کردن. رجوع به غزا شود: ابوموسی هروقت از بصره تاختن آوردی به اعمال پارس، و غزا کردی و بازگشتی. (فارسنامۀ ابن البلخی چ لیدن ص 114).
ای علم خضر غزایی بکن
وی نفس نوح دعایی بکن.
نظامی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ.
سعدی (بوستان).
بعضی گویند که مراد، مصالح غزا کردن با دشمنان دین است. (تاریخ قم ص 172). هرسال بدین ناحیت می آمدند و غزا میکردند. (تاریخ قم ص 261). هرسال با ما غزا کنند و غارت کنند. (تاریخ قم ص 263)
ای علم خضر غزایی بکن
وی نفس نوح دعایی بکن.
نظامی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ.
سعدی (بوستان).
بعضی گویند که مراد، مصالح غزا کردن با دشمنان دین است. (تاریخ قم ص 172). هرسال بدین ناحیت می آمدند و غزا میکردند. (تاریخ قم ص 261). هرسال با ما غزا کنند و غارت کنند. (تاریخ قم ص 263)
- غزا کردن
جنگیدن با بیدینان پیکار کردن نبرد کردن جنگ کردن با دشمنان دین، پیکار کردن (مطلقا)
- غزا کردن
دیدن غزا کردن در خواب بر شش و جه است. اول: خیر و برکت. دوم: سنت رسول. سوم: ظفریافتن. چهارم: شفا. پنجم: اطلاعت پادشاه عادل. ششم: غنیمت یافتن .
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دُ تَ دَ)
لغت نامه دهخدا
خوردن. خورش کردن:
غم تو کرده به دل خوردن محبان خوی
ندیده ایم که آتش غذا کند آتش.
درویش والۀ هروی (از آنندراج)
غم تو کرده به دل خوردن محبان خوی
ندیده ایم که آتش غذا کند آتش.
درویش والۀ هروی (از آنندراج)
(نَ / نِ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
غاژ کردن. پشم یا پنبه کردن جامه، تا بار دیگر ریسند. پنبه دانه از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن از برای رشتن. (برهان). دانه از پنبه جدا کردن و پشم مهیای ریسیدن ساختن. رجوع به غاز شود. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : مزع القطن، غاز کرد پنبه را. (منتهی الارب). تمزیع، پنبه غاز کردن. مشعه، پاره ای از پنبۀ مشیعه و غاز کرده. (منتهی الارب). مشع، پنبه غاز کردن
ساخته کردن آماده کردن، دادن زاد و توشه و اسباب سفر، غذا دادن، سازواری کردن سازگار بودن، بزم نهادن: آراستن بزم، آهنگ کردن عزم کردن، آغاز کردن آغازیدن، کوک کردن (آلت موسیقی ساعت)، پیش گرفتن اجرا کردن، کشیدن (صورت) ترسیم
